- گورستان دارالسلام زنده اما خفته در تاریخ شیراز این بار در کلوت از این گورستان خواهیم گفت.
شهری کهن در ضمیر تمامی ایرانیان و جهانیان، شهری که نامش بر آسمان خیال در ذهن همگان در همه جای کره زمین میدرخشد. شیراز شهر شعر و شعور، شهر عشق و عاشقی، شهر هنر و هنرمندانی مشهور است. شیراز شهری است پر از گل و باغ که همه چون آینهای از این شهر به بازنمایی آن در خارج از مرزهای جغرافیایی این خطه از فارس و کشور ایران میپردازند.
با وجود شناخت و معرفی این شهر زیبا، هنوز هم زوایای ناشناختهای از شیراز، این شهر راز وجود دارد که جا دارد تا به شناخت و معرفی آنها پرداخته شود. یکی از این مکانهای کمتر شناخته شده این شهر، قبرستانی است که در حد جنوبی شهر راز، کمی مایل به شرق قرار دارد و در محلهای قدیمی به نام لب آب، گورستانی که به دارالسلام مشهور است.
گورستان دارالسلام را با نامهای «درب سلم»و «صفه تربت» هم میشناسند و میتوان گفت که یکی از قدیمیترین قبرستانهای ایران در دوره اسلامی است. اگر چه برخی پا را فراتر از این گذاشته و بر این عقیده هستند که قدمت این گورستان حتی به قبل از دوران اسلام نیز باز میگردد.
حدود ۵۰ سال است (به تاریخ نوشته دقت شود) که در این قبرستان کسی خاک نشده اما هنوز هم با همین وضع فعلی خود، با پستی و بلندی در زمینی که قبرهایی پراکنده با سنگ قبرهایی خاص در آن قرار دارد نیز در روزهای آخر هر هفته پذیرای بازماندگانی است که برای خواندن فاتحه به اینجا میآیند. اگر چه، سردی خاک اهل قبور و کهن بودن این قبرستان از شمار زیارت کنندگان آن کاسته است و این روزها بیشتر بازدیدکنندگانی برای ارضای حس کنجکاوی خود و بسان موزهای کهن از آن بازدید میکنند.
دارالسلام را باید قطعه خاکی در شیراز، ورای گورستانی رها شده دانست. چه بسا که این گورستان، با هویت بخشی خود به ساکنین شهر شیراز توانسته اثباتی قاطع برای اصالت شیرازی بودن مردم شیراز باشد. هستند کسانی که اجداد خاک شده متوفیان خود را در این قبرستان مثال میزنند و این به معنای آن است که دارالسلام دقیقا همان جایی است که شیراز و شیرازی بودن را برای همگان معنا میکند. این گورستان را میتوان فضایی هویتی و تاریخی برای شهر شیراز دانست که وجود هر سنگ قبر در آن، انگار مُهری است برای تایید نشانه و دلالتی بر سابقه سکونت و شهرنشینی شیرازیان قدیم که از سالیان دور تا به امروز برقرار است.
در کتاب «تذکره هزار مزار» از حضور بزرگان، فقها، محدثین، صوفیان و ادیبان در این قبرستان یاد شده است. آنچنان که گویا مجلسی در این گورستان فراهم است، فارغ از زمان و مکان با مهمانانی که در آن نه بر اساس شان و مرتبه و مقام خود، بلکه تنها با وجه اشتراک شیرازی بودن جمع شدهاند.
دارالسلام یا درب سلم نامی است که آن را از شیخ سلم عبدالله صوفی میدانند. این گورستان را میتوان به عنوان قدیمیترین گورستان تاریخی در خطه فارس دانست که به جرات گنجینههایی از هنرهای طراحی، خوشنویسی، ادبیات و حجاری را در خود جای داده است. از قدمت و تاریخ دقیق راهاندازی این گورستان هیچ منبع موثق و سندی در دست نیست، تنها میدانیم که قدیمیترین قبر در این گورستان مربوط به مولانا شیخ ابوالسایب بن اسحق شامی است که در وسط این قبرستان ده هکتاری قرار دارد و به استناد سنگ نوشته روی سنگ قبر و همینطور منابع تاریخی چون تذکره هزار مزار یا آثار عجم، در سال ۳۴۶ هجری قمری وفات یافته است.

شاید این درست باشد که بگوییم معماری شهرها با ایجاد مقابر و گورستانها نقش گرفت. گورستانها و مقابر امامزادگان همواره در فلات ایران جایگاه ویژهای داشته و میتوان گفت نقش تعیین کنندهای برای شکلگیری و تکامل شهرها را ایفا میکرده است. جاگیری گورستان دارالسلام نیز تا قبل از دوره پهلوی اول در خارج از باروی شهر، در کنار یکی از دروازه های شهر شیراز به نام شاه داعی الله و در بین زمینهای زراعی آن زمان بوده است. پس از آن در حوالی دهه ۴۰ شمسی، آن هم به بهانه گسترش و توسعه شهر، با خیابان کشیهای جدید، در اولین اقدامات شهرداری وقت، تعرض به حریم بخشی از این گورستان آغاز شد که با احداث خیابان سیبویه، بخشی از ضلع شمالی آن تخریب شده است. (مرده شور خانه گورستان دارالسلام در ابتدای دوازه شاه داعی قرار داشته که شوربختانه با تعریض خیابان و تخریب گورستان از بین رفته است)
تا سال ۱۳۵۷ از این گورستان برای دفن اموات استفاده شده و پس از آن، تدفین مردگان در قبرستان جدید شیراز به نام دارالرحمه که در جنوب گورستان دارالسلام قرار دارد صورت میگیرد.
همانطور که ذکر شد، از تاریخ ایجاد گورستان دارالسلام اطلاع دقیقی در دسترس نیست، هر آنچه میتوان به آن استناد کرد روایات شفاهی کهنسالان شیرازی بوده که گویا در زمانی که حمل مردگان از شیراز به سمت کربلا و نجف برای تدفینی آیینی با قحطی ایجاد شده در آن دیار به مشکل خورده، بزرگان شیراز تصمیم گرفتند تا حدود ۸۰۰ بار شتر از غلات را به سمت عراق روانه سازند (به نظر میرسد عدد ۸۰۰ عدد کثرت باشد). در ازای این کمک، مطالبه خاک تربت از عراق شده و این خاک در گورستان دارالسلام ریخته تا مردگان در این قبرستان و در خاک تربت به خاک سپرده شوند (در حال حاضر نیز قسمتی از گورستان را با نام صفه تربت میشناسیم).
اهمیت این گورستان علاوه بر ثشخصیتهای مهم مذهبی و تاریخی که در دوران وفات خود در این قبرستان به خاک سپرده شدند را میتوان بر ویژگیهای هنری بسیاری که در این گورستان به چشم میخورد دانست. سنگ قبرهای گورستان در چهار شاخه هنری فرم، متن، خط و تصویرهای گرافیکی توانسته تا هنرنمایی حجاران و خطاطان را در آن دوران نشان دهد (ادبیات مورد استفاده در سنگنوشتهها، خط سنگ نوشتهها، حجاری و فرم کلی سنگ قبرها، نمادها و نشانههای تصویری حکاکی شده روی سنگ قبرها).
از دفن شدگانی که بر اهمیت تاریخی این قبرستان افزودهاند، میتوان به برخی از علما و همینطور شهدای قیام ۱۶ خرداد ۱۳۴۲ مردم شیراز، آرامگاه و محل تدفین شاه داعی الله و پسرش که از سادات حسینی بوده و نسبتشان با ۱۹ پشت به زید بن علی بن حسین (ع) میرسد، مرحوم دکتر نمازی موسس بیمارستان نمازی شیراز و همسرش، آرامگاه محمود دهدار ریاضیدان اوایل قرن نهم هجری، آرامگاه ابوسائب، مشهور به شهرهالنبی و مقبره مشیر از وزرای فارس در اوایل قاجاریه و همین طور بسیاری از ائمه جمعه شیراز از زمان زندیه تا قاجاریه نیز نام برد که در این گورستان به خاک سپرده شدهاند. علاوه بر اینها گفته میشود شخصیتهایی مانند عبدالغفار خوی شبستری و نیز شیخ ابوصاحب که از یاران حضرت رسول (ص) بوده نیز در این قبرستان دفن هستند.
میتوان گفت که به صورت کلی بر روی تمامی سنگ قبرها (جنس اکثر سنگ قبرها گندمی میباشد)، نوشتههایی ازجمله این موارد دیده میشود:
-
سرتیتری با نام و یاد خدا
-
اعلانی که مشخصا وفات و تاکیدی بر سنگ قبر بودن را با عناوینی چون شادروان و یا آرامگاه دارد
-
جنسیت متوفی
-
نسبت متوفی به مانند ولد یا نبت
-
دعا و آرزو برای متوفی
-
تاریخ و تقویم را برای سال تولد و مرگ متوفی
-
اشعاری که به صورت عام و یا سفارشی برای فرد متوفی بر روی سنگ حجاری شده است
خط و خوشنویسی حجاری شده روی سنگ قبرها بدین صورت است که به طور معمول روی سنگ قبرهای کوچک و ساده از حروف و متون فارسی استفاده شده (بجز سرتیتر) و بر روی سنگ قبرهای بزرگتر از حروف عربی به صورت خط ثلث، نسخ و کوفی و یا حروف فارسی (در چند مورد کل نوشته روی سنگ قبر به عربی بوده، به مانند سنگ قبر میرزا عبدالباقی کازرونی و یک مورد هم سنگ قبری است که به دو خط انگلیسی و هندی گجراتی حجاری شده است). هر آنچه بر روی این سنگ قبرها در این گورستان دیده میشود، همه دلالتی است بر تبحر و چیرهدستی خوشنویسان و حجاران شیرازی.

حجاری و هنر سنگتراشی در خطه فارس قدمتی باستانی دارد، همانگونه که در تخت جمشید یا نقش برجسته ایلامی در نقش رستم دیده میشود و میتوان گفت فارس در هنر معماری، حجاری و پیکرتراشی از دوران قدیم در اوج خود قرار داشته و این امر بعد از دوره اسلامی شکل دیگری به خود گرفته است.
هنر سنگ تراشی در دوران بعد از اسلام در قالب جدیدی همچون ستون سازیهای مسجد وکیل شیراز و مسجد جامع عتیق به چشم میخورد و از سویی دیگر این هنر در خدمت سنگتراشان و حجاریهایی متفاوت در سنگ قبرها شکل گرفته است که مدعی آن گورستان تاریخی دارالسلام است (بر روی سنگ قبرها میتوان راوی شیوه معیشت، سبک زندگی، باورها و آرزوهای فرد متوفی بود).
به صورت عمومی در سنگ قبرهای بکار رفته در دارالسلام، فرم تخت سنگها چه به صورت عمودی و چه افقی، در انواع و اشکال مختلف بوده که بر روی آنها حجاریهایی صورت گرفته است. نقش برجستههای روایتگر گونه، در دارالسلام به خصوص در سنگهای عمودی بالای مزار متوفی به خوبی مشخص کننده و روایت کننده زندگی فرد متوفی میباشد. تصاویری همچون سوارکاران در حال شکار یا پیادههایی در حال خواندن کتاب یا بوییدن گل که بیگمان همگی نشاندهنده و روایتگر حالات و تعلقات فرد متوفی در زمان حیات خود میباشد.
از تمامی باورهایی که از دوران کهن تا کنون برایمان به جا مانده، از شواهد فیزیکی تا شواهد و میراث ناملموس و فرهنگی میتوان گفت باور به مرگ، معاد و حیات مجدد در ایران، از قدیم در بین ساکنان این فلات پهناور رایج بوده است، به نوعی که در تمامی آیینها و مذاهب نیز این باور وجود دارد. از این روی هر آنچه بر روی سنگ قبرها حجاری و نگاشته شده، همگی به سمت و سویی از آسمانی شدن و باور به زندگی پس از مرگ سوق داده میشود.

انواع نماد و نشانهها در گورستان دارالسلام
-
شیر سنگی را به عنوان بخشی از فرهنگ زاگرس نشینان در غرب ایران به حساب میآوریم، این نماد از سلطان حیوانات و شکوهمندی شیر در این خطه میباشد. در برخی موارد نیز تعابیری از دین اسلام برای آن در نظر گرفته میشود که به عنوان لقبی از شیر خدا یا حیدر را برای پهلوانان، جوانمردان و لوطیهای دوران قدیم بکار میبردهاند. در گذشته تعداد ۸ شیر سنگی در این گورستان وجود داشته که شوربختانه تنها یک عدد از آن به صورت تقریبا سالم در گورستان دیده میشود و یکی نیز به صورت شکسته در نزدیکی آن قرار دارد. شیرهای سنگی عموما دارای سری گرد با خطوطی نرم و منحنی در اطراف سر بوده که دست و پاها به صورت مشخص از یکدیگر جدا میباشد و در زیر دست برخی از آنها نیز سر قوچی به عنوان شکار بر روی زمین دیده میشود.
-
محراب به عنوان کادری بر روی سنگ قبرها کار شده است که از آن به عنوان محلی که امام جماعت رو به قبله برای نماز در آن میایستد با تعبیر پنجرهای رو به نور و رو به خدا با اشکال بسیار گوناگون بر روی بسیاری از سنگ قبرها کار شده است.
-
درخت به عنوان نمادی از طبیعت در بسیاری از باغات و مساجد شیراز بر روی کاشیهای رنگی ترسیم شده که خود بیانگر همنشینی مردمان فارس با طبیعت میباشد. در گورستان دارالسلام نیز نماد درخت سرو، آن هم به اشکال مختلف بر روی سنگ قبرها دیده میشود. از این اشکال تعابیر زیادی را میتوان برداشت کرد، از جمله عمر طولانی و سبز ماندن یا حتی نمادی برای انتقال ابدی از این دنیا به آخرت فرد محسوب میشده است. با گمانهزنیهایی نیز شاید نماد سرو از جوانی رعنا و بلند حکایت داشته باشد که سندیت و قطعیتی در آن وجود ندارد. در بیانی دیگر از نگاره سرو، میتوان تعبیری از غیبت فرد متوفی حکایت کرد که سرو سبزی را در جای خود قرار داده که یک یا دو موتیف به عنوان نگهبان در کنار آن نقش بسته است (این کار در دوره قاجار، صفویه یا ساسانی نیز مرسوم بوده است.)
-
پرنده را شاید بتوان به عنوان نمادی برای تشبیه جان آدمی دانست که از بدن بیرون می رود یا شاید هم به عنوان موتیف نگهبان دور از ذهن نباشد که حضور روح را در باغ بهشت تداعی میکند. نماد پرندهای که به پشت سر نگاه میکند نیز تعبیری است بر نگرانی و یا انتظار از بازماندگان که خیراتی را برای فرد متوفی تهیه و آماده سازند ( سنت پخش خیرات در میان ایرانیان کهن، قدمتی بیش از ۲۰ قرن دارد). مرغ هدهد هم که با نامهای مرغ آمین، مرغ حق و مرغ بسمالله شناخته میشوند نیز از تمثیل سوره نمل با دو بسمالله است که یکی در ابتدای سوره و دیگری در ابتدای متن نامهای که حضرت سلیمان برای بلقیس نوشته، قرار دارد. برخی از محققان بر این باور بوده که چون سلیمان نبی مرغ هدهد را به جهت بردن نامه انتخاب کرده و نامه ارسالی نیز پیام دعوت حق تلقی میشده، از این رو میتوان هدهد را مرغ حق نامید و از این جهت خوشنویسان خوش ذوق بسم الله را به شکل و قالب پرنده هدهد درآورده تا بدین وسیله روح فرد متوفی توسط مرغ بسمالله به سمت خداوند راهنمایی شود. همینطور میتوان گفت که از مرغ هدهد به عنوان راهنما و هدایتگر در داستان سیمرغ منطق الطیر عطار یاد شده است.
-
نشانههای انتزاعی و گرافیکی نیز بر روی سنگ قبرهای این گورستان بیان تصویری مشخص از مشخصات فردی، خاندانی و شغلی فرد متوفی را به ما میدهد. این نشانهها که امروزه به عنوان پیکتوگرام یا نشانههای گرافیکی مشهور است توانایی بالایی را در انتقال داده و مفاهیم به بیننده دارند. از این نمادهای شاخص در این گورستان، برای نشان دادن مشاغلی همچون دراویش و صوفیان، علما و اهل کتاب، معماران،بناها، آرایشگران، خیاطها، کشاورزان، کارگران، باغبانان، مقنیها، پهلوانان و قالیبافان استفاده شده است.

تمامی مواردی که در خصوص این گورستان تاریخی بیان شد، میتوان گفت که گورستان دارالسلام محیطی آماده برای پژوهش از گذشته تا حال بر روی مفاهیم گوناگون از حجاریها و خطاطیهای سنگ قبرهای خود دارد. از این رو جا دارد تا سازمانها، ادارات و دانشگاهها با درک علومی وابسته به آن، زمینه برای فعالیت بیشتر و درک آگاهی آنچه به جای مانده را برایمان فراهم سازند. اداره کل اوقاف به همراه سازمان آرامستانهای شهرداری شیراز به عنوان متولیان نگهداری این گورستان میبایست بیش از پیش در جهت نگهداری از این فضا همت به خرج دهند تا بیش از این، صدمهای به بافت تاریخی گورستان و سنگ قبرهای آن وارد نشود.
موضوع تغییر و یا تبدیل گورستانهای تاریخی به فضاهای باز شهری، نظیر پارکها، بوستانها و نظایر آن از جمله طرحهایی است که در ابتدا در کشورهای اروپایی رشد یافت و پس از چندین دهه به ایران رسید. این ایده نیز مانند سایر تجارب و طراحیهایی که به ایران وارد میشوند، در جلب نظر مدیران شهری نسبت به حفظ و تقویت فضاهای باز عمومی موثر بوده است اگر چه همیشه با مخالفتهایی از طرف مردم شهرها روبرو شده است.
گورستانها در فرهنگ و جامعه ما به عنوان یکی از کاربردیترین و اجتناب ناپذیرترین فضاهای شهری محسوب شده و در یاد و خاطره تمامی افراد جامعه به نوعی قرار میگیرند، حضور بازماندگان و برانگیخته شدن احساسات و عاطفههای مردمی در گورستانها به نوعی فضا و حال و هوای آنها را متفاوت کرده است. از این رو طی سالهای اخیر و پس از یک دوره فراموشی نسبی از این گورستان، طرح بهسازی آن در دستور کار نهادها و مقامات شهری قرار گرفت. این امر با استقبال فراوان نسبت به امید به آیندهای بهتر از قبل، برای این دارالسلام انتظارات خاصی را ایجاد کرد که متاسفانه با عدم کارشناسی مطلوب و ارزیابی ضعیف نه تنها شاهد بهتر شدن وضعیت آن نشدهایم بلکه با اقدامات صورت گرفته جهت مناسب سازی فضای آن، برعکس شاهد تخریب و جابجایی سنگها و بعضا از بین رفتن آثار و سنگ قبرهای کهن این قبرستان هستیم.
نهایتا شوربختانه از بیست سال گذشته تاکنون بخشهای دیگری از فضای گورستان، تبدیل به فضاهای خدمات شهری همچون پایانه اتوبوسرانی شهری و مرکز بازیافت زباله شهرداری شده است و راه حل هایی که در یکی دو دهه اخیر، مدیران و دستاندرکاران شهری به طور مقطعی و موردی برای چنین مجموعه هایی ارایه کردهاند، خود این گورستان و فضای آن را دچار مشکلات بیشتری کرده است.
گورستان دارالسلام تحت نظر سه نهاد یا اداره دولتی واقع شده است. شهرداری شیراز، اداره کل اوقاف شیراز و اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان فارس که هرکدام به نوعی نظرات خود را در خصوص بهسازی آن مطرح کردهاند. در آخر سازمان آرامستانها که زیر نظر شهرداری شیراز است به عنوان متولی این طرح معرفی شد و در سالهای اخیر با نیت بازسازی و بهسازی این گورستان مشغول بکار شد. متاسفانه مشاهدات انجام شده حاکی از کارشناسی نادرست و صدمه زدن به بافت این گورستان است.
همانطور که گفته شد، از اواخر دهه ۶۰ که به صورت تدریجی دفن در گورستان دارالسلام صورت نگرفت، به مرور رفت و آمد بازماندگان نیز برای زیارت قبور کمتر شد و این قبرستان محلی شد برای افراد بی خانمان و همین طور معتادان که به نوعی این مکان مقدس را مامنی برای خود قرار دادند. از این منظر به نظر میرسد که بهسازی صورت گرفته در این قبرستان بیشتر در جهت بیرون کردن این افراد از گورستان بوده تا نظارت و حفظ اصولی از گورستان، در عین حال با طرح بهسازی حاضر، سنگ قبرها از محل اصلی خود جدا شده و به صورت ردیفی در زاویه ای از گورستان کنار هم قرار گرفته و این جاگذاری نیز بوسیله عملیات بنایی ساده، بدون متخصصین زبده در این حوزه ،سبب شده تا صدمات بیشتری به این سنگهای کهن وارد شود، سنگهایی که به دلایل گفته شده میتواند علاوه بر ارزش فرهنگی و تاریخی خود، هویت شهری شیراز را برای نسلهای آینده به همراه داشته باشد.
در پایان جا دارد تا به عنوان راهکار مناسب عنوان کرد که میتوان از پتانسیل موجود در این گورستان با کارشناسی لازم و هدفمند استفاده کرد . با بهره گیری از کارشناسان خبره در امر مرمت های باستان و مرمت سنگ قبرها و جایگزینی مناسب آنها در همان جای قبلی خود و همینطور استفاده از گل و گیاه مناسب در این مکان و تبدیل آن به پارکی دو منظوره میتوان نمای فعلی را تازه کرد. با این تغییرات جزیی، به سادگی علاوه بر ایجاد مکانی شهری برای شهروندان، نسبت به جمع معتادان و کارتن خوابها از سطح این گورستان اقدام میشود. با حفظ سنگ قبرهای ارزشمند به صورت موزه سنگهای حجاری شده در این مکان، میشود نظر کارشناسان و مردم منطقه و همین طور بازماندگان را به این گورستان فراموش شده جلب نمود.
در دارالسلام نیز به مانند بسیاری از قبرستانهای دیگر رسم پاشیدن گندم یا جو بر روی قبرها را مشاهده کرد. در واقع هیچکس به طور دقیق از زمان شروع این رسم و آیین اطلاعی ندارد، اما از دیرباز رسم مردمان این خطه آن بوده که بعد از پایان مراسم عزاداری و وداع با درگذشتگان، به خصوص در فصل سرما، مقداری گندم، جو یا برنج روی مزار درگذشتگان میپاشیدند تا پرندگان با نشستن بر روی قبرها و به شکرانه این ضیافت دعای خیری را برای آمرزش گناهان درگذشتگان این دنیا داشته باشند.
بسیار عالی … به جرات کاملترین توضیحات درباره این قبرستان را داده بودید
سپاس از نظر و لطف شما
چه جالب بود
اصلا خبر هم نداشتم ازین قبرستان شیراز
متاسفانه بسیاری چون شما در شیراز زندگی میکنند و از این گورستان بسیار کهن اطلاعی ندارند!
درودبیکران
خب البته پدر بزرگ، مادر بزرگم و همچنین اجداد من همگی آنجا در آرامش خفته اند و نمیدانم چه شد یادم آمد زمانی که بچه بودم و انگشت بزرگ پدرم را می فشردم و هر جا چند لحظه ای می ایستادیم و نگاه پدرم را که نمناک شده بود مینگریستم . وپیش خود میگفتم چرا من گریم نمیگیره ، اما حالا خوب میفهمم که چرا چشمانش پراز اشک بود . این خاطره ای بود از دارالسلام شیراز.
درود بیکران و سپاس از بذل توجه شما….. عالی بود و خداوند رحمت داشته باشه برای آنها. پس شما هم از اصل های خوب شیرازی هستید و به این اصیل بودنتان افتخار کنید