داستانی از حماسه و مرگ دوباره شیر ایرانی، پروژهای که کلید خورد و به سرانجام نرسید! این بار در کلوت از شیر ایرانی میگوییم.
دکتر ایمان معماریان دامپزشک حیات وحش است که دوره دامپزشکی عمومی خود را در دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده و پس از آن، دورههای مختلف تکمیلی درمان حیات وحش را در کشورهای نامیبیا، اسپانیا، هلند و آلمان گذرانده است. وی سالهای قبل در مرکز بازپروری حیات وحش واقع در پارک پردیسان و حدود ۶ سال نیز در باغ وحش ارم تهران تا مدیریت باغ وحش ارم در سال ۱۳۹۸ بوده است و با عشقی که به حیوانات و به خصوص حیات وحش ایران دارد توانست گامهای مؤثری را طی این سالها برای احیای حیات وحش ایران بردارد.
آنچه از پروژه ورود شیرهای ایرانی به ایران (حماسه و مرگ دوباره شیر ایرانی) میدانیم این است که طرح بازگشت شیرهای ایرانی به طبیعت ایران از قبل از انقلاب وجود داشته است. دکتر معماریان نیز با توجه به تجربه فعالیت در باغ وحش Jerez اسپانیا که در آن از دو شیر ایرانی نگهداری میشد، فکر بازگشت این زیر گونه از شیرها به ایران را ایشان از همان دوران در ذهن داشته و پس از بازگشتش به ایران با هماهنگیهایی که انجام داد این کار را به انجام رسانده است.
برنامه جامع EEP (The European Endangered Species Program) برای مدیریت جمعیت و تکثیر گونههای تهدید شده و درحال خطر انقراض در باغ وحشها به کار میرود و با تلاشهای انجام شده توسط دکتر معماریان، باغ وحش ارم به عنوان کاندید اتحادیه باغ وحشهای اروپایی با استانداردهای لازم تجهیز شد تا امکان نگهداری دو قلاده شیر ایرانی با نام علمی Panthera leo persica در آن فراهم شود.
اینکه انتقال این شیرهای ایرانی به زادگاهشان به چه منظور است و در آینده چه برنامه هایی برای محافظت از آنها در دست اقدام است را از دکتر معماریان در بدو ورود این شیرها جویا شدیم که در ذیل به آن پرداختهایم.
طبق گفته ایشان، در ایران تعدادی باغ وحش خصوصی، نیمه خصوصی و دولتی وجود دارد اما اینکه بتوانیم باغ وحشی استاندارد داشته باشیم که اصول خاص نگهداری از حیوانات در آن اجرایی شود، ماجرایی دیگر است. در باور عمومی و بدبینانهترین حالت آن گفته میشود این کار درست نیست و حیوانات در باغ وحشها در اسارت هستند و زجر میکشند.
اما متخصصین شناخت حیوانات معتقدند که ما نباید خودمان را جای این حیوانات بگذاریم و آنها را با خودمان مقایسه کنیم و لازم است نگاهی جامعتر داشته باشیم. ما باید در نگهداری حیوانات دیدی حفاظتی داشته باشیم، باید بتوانیم از انقراض طبیعی آنها در حیات وحش و طبیعت جلوگیری کنیم و در همین راستا باید بتوانیم فرهنگ مردم و افکار عمومی را به سمت آموزش و آشتی دادن با حیات وحش ترغیب کنیم.
مشکل دقیقا از آنجا شروع میشود که مردم ما با حیات وحش آشنایی ندارند و آنها را در تعارض با خود میبینند و هیچگاه برنامهریزی مدیریتی آن هم به طور جدی و آگاهانه برای آن صورت نگرفته تا با این فرهنگ ستیزی و در تقابل با حیات وحش آگاهیرسانی اصولی انجام شود.
با نمایش این شیرهای ایرانی که بومی واقعی و اندمیک ایران بودهاند و روزگاری نه چندان دور در منطقه دشت ارژن در استان فارس زندگی میکردهاند، به این حقیقت دست مییابیم که حسرت برای گذشته و ناآگاهانه از دست دادن این گونه با ارزش توسط اجداد ما میتواند به صورت سریالی برای دیگر حیوانات بومی ایران، در حال حاضر و آینده رخ دهد و لازم است تا با آموزش و آگاهی دادنها، گونههای مختلف حیوانات از جمله یوزپلنگ ایرانی، پلنگ ایرانی، سنجاب ایرانی و یا حتی افعی دماوندی را که از گونههای منحصر به فرد و بومی ایران ما است را حفظ کنیم تا آیندگان ما با غرور، از داشتههایی که برایشان نگهداری کردهایم به خود ببالند.
اما جریان انتقال شیرهای ایرانی به باغ وحش مجموعه ارم سبز چه بود؟
باغ وحش ارم در راستای کاندید شدن برای عضویت در اتحادیه باغ وحشهای اروپایی و پیوستن به برنامههای حفاظتی حیواناتی که در محیط طبیعی خود منقرض شده و یا در حال انقراض هستند، روشهای متعارف خود را عوض کرد و سازگاری و استانداردسازیهای لازم شامل ایجاد مکان مناسب برای انتقال شیرهای ایرانی، در دسترس بودن داروهای مورد نیاز، پرسنل متخصص از دامپزشک گرفته تا افراد مجرب برای نگهداری از شیرها را انجام داد.
با مکاتبات خاصی که صورت گرفت و پس از کسب موافقتهای اولیه و بازدیدهای کارشناسان اتحادیه باغ وحشهای اروپایی از باغ وحش ارم، پس از گذشت ۸ دهه از انقراض شیرهای ایرانی در طبیعت ایران، این مهم صورت گرفت و باغ وحش ارم کاندید شد تا در پروژه حفاظت شیرهای ایرانی و انتقال دو قلاده شیر به ایران مشارکت کند و پس از گذشت پنج سال و اثبات کارآمدی این باغ وحش، به عضویت دایم اتحادیه در آمد.
همه چیز به درستی پیش رفت و با پشتکار دکتر معماریان، قرار بر انتقال یک شیر نر از باغ وحش بریستول انگلستان در روز موعود بود که به طور ناگهانی، وزارت امور خارجه انگلستان بحث تحریمهای آمریکا را پیش کشید و عملیات انتقال متوقف شد! اوضاع خوب نبود و این همه پشتکار و صرف نیرو در آخرین روز به شکست انجامیده بود. ولی دکتر معماریان با مکاتبات و رایزنیهای خود به خصوص توسط سفیر انگلستان در ایران و همین طور با برگزاری جلسات متعدد با اتحادیه باغ وحشهای اروپا آنها را قانع کرد که مالکیت شیرهای ایرانی برای کشوری خاص نیست و این پروژه متعلق به برنامه EEP بوده و شیرها صرفا از محلی به محل دیگر درحال انتقال هستند و در این انتقال هیچگونه تجارت و یا رد و بدل مالی صورت نمیگیرد.
درنهایت اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۸ “هیرمان” شیر نر ۶ ساله کاملا خالص ایرانی که در بریستول بریتانیا به کامران مشهور بود به ایران رسید. با ورود کامران به ایران و در نظر سنجی انجام شده کامران به هیرمان تغییر نام داد. هیرمان به معنی به یادماندنی است.
“ایلدا” شیر ماده ایرانی چهار ساله که قبلا کالینی نامیده میشد نیز در تیر ماه همان سال از باغ وحش دوبلین ایرلند به ایران منتقل شد، کالینی نیز به ایلدا تغییر نام داد. ایلدا نامی است ایرانی و به معنی مادر ایل یا همان شیر زن تعبیر میشود.
تا اینجا از طرح اصلی و کارهای انجام شده گفته شد، جا دارد تا کلیاتی را در مورد این برنامه و پروژه داشته باشیم.
جایگاه ویژه شیرهای ایرانی در باغ وحش ارم و مکانهای مدیریتی آن به همراه سازگاریهای لازم، همه در طول ۲ سال زمان با هزینهای در حدود ۲۰۰ میلیون تومان در سال ۱۳۹۷ ساخته شده است. گیاهها و فضای سبز داخل آن هم طبیعی بوده و با سیستمهای اتوماتیک آبیاری در طول شب آبیاری و رسیدگی میشدند.
هند تنها کشوری است که از این زیر گونه شیرها، یعنی شیر ایرانی در طبیعت دارد، ولی این گونه از شیر از ابتدا در ایران به صورت اندمیک و بومی بوده است، ضمن اینکه این گونه ای شیرها در ایران برای اولین بار دیده شده و به همین علت با نام شیر ایرانی شناخته شده است.
لازم است بدانیم، برای انتقال شیرهای ایرانی به طبیعت ایران در شرایط فعلی، برنامهای در دست نیست چرا که در ابتدا باید یک زیستگاه اصلی و با وسعت بسیار زیاد برای آنها داشته باشیم. از طرفی چون باید شیرها در طبیعت شکار طبیعی خود را داشته باشند، لازم است در زمینه احیای گوزن زرد ایرانی که شکار این نوع شیر است و متاسفانه آن هم منقرض شده است نیز اقداماتی صورت گیرد.
غذای شیرهای ایرانی در باغ وحش ارم پنج روز در هفته، روزی بین ۱۰ تا ۱۵ کیلوگرم لاشه گاو و یک مرغ به صورت کامل است. این رژیم خاص برای این است که شیرها در طبیعت هر روز شکار نمیکنند و به دلیل آنکه حجم معده بزرگی دارند، غذای زیادی را در هر وعده میخورند. به همین علت باید طوری برنامه غذایی برای آنها اعمال شود که دچار چاقی نشوند.
باید این را بدانیم که شکار در طبیعت برای شیرها تفریح نیست بلکه الزام است برای بقاء، پس در محیط جایگاه نیز نیازی به این نیست که غذای زنده به آنها داده شود چرا که در این فضای اختصاصی آنها با دنبال کردن شکار ممکن است که آسیب ببینند.
آشنایی دو شیر هیرمان و ایلدا تنها برای زندگی است نه برای تولید مثل و هیچ برنامهای برای تکثیر آنها وجود نداشته است و چون شیرها عادت به گروهی زندگی کردن در محیط طبیعی دارند، این امکان برایشان در محیط مخصوص باغ وحش ارم فراهم شده است.
همانطور که قبلا هم گفته شد، مردم ایران با حیات وحش کشورشان آشنا نیستند و وقتی آگاهی در این زمینه ندارند، به حیات وحش نیز به عنوان یک جاذبه توریستی نگاه نمیکنند و تبلیغی هم برای جذب توریست خارجی در این مورد صورت نمیپذیرد. بالطع چون سودی از این طریق به دولت و دست اندرکاران نمیرسد به جای ایجاد زیستگاههای خاص طبیعی، سرمایهگذارها و دولت به دنبال سرمایهگذاریهای دیگر میروند.
چیزی که باید بدانیم این است که با حفظ این ذخایر ارزشمند بومی زیستی در کشور میتوان گردشگران را به ایران آورد و در صنعت توریست حیات وحش، مثل کشورهای دیگر کسب در آمد داشت. به عنوان مثال کشور نامیبیا صرفا تمرکز خود را بر روی حیات وحش داشته و اکثر درآمد کشور خود را از آنجا کسب میکند. اطمینان داشته باشید که وقتی توریستها بدانند آخرین گونههای حیات وحش را میتوانند در ایران ببینند، برای دیدن آنها به ایران روانه میشوند. چه بسا که حتی همان توریستهایی که برای دیدن فرهنگ و تاریخ ایران ما به کشورمان سفر میکنند نیز در برنامه سفری خود بازدید از حیات وحش را هم قرار میدهند.
متاسفانه این پروژه نیز همچون دیگر پروژههای حیات وحش به شکست انجامید و با خبر شدیم که امسال در سال ۱۴۰۴ هیرمان به دلایلی که ذکر نشده از بین میرود. باغ وحش ارم مدتها است که با ادامه کار دکتر معماریان مخالفت کرده و یک شبه ایشان را از پست خود عزل کرده و از آن زمان وضعیت شیرهای ایرانی به نابسامانی روی کرده است. نابسامانی که به مرگ هیرمان انجامید و امید به داشتن نمونهای از شیر ایرانی در ایران را به یاس تبدیل کرد. امید است تا ایلدا به چنین وضعی دچار نشود اگر چه شوربختانه خبرهای خوبی از سمت این باغوحش بگوش نمیرسد. به امید روزهای بهتر برای ما و شیرهای بومی ایران…






